مطلبی مفصل در باره جان تراولتا
__________________________________________________
گردآوری،دیزاین و تدوین نوشتار:مهرداد میخبر
منبع:cinemakhabar.ir-biografiaka.akairan.com-نودهشتیا
سینما سنتر-وبسوار-همشهری-سینماپرس-ویکیپدیا
__________________________________________________
(جان تراولتا) را نجات دهنده هاليوود معرفي مي كنند. او گرچه تاكنون بارها همراه با فيلمهايش شكست خورده است ولی بسیار شده که با یک بازی متفاوت شكست حتمی فیلمی را به موفقيتی شیرین تبديل كرده است.بیائید بیشتر در مورد این بازیگر-خواننده بنام هالیوود بدانیم:
خلاصه ای از بیوگرافی او
وی یکی از 6 فرزند "هلن تراولتا" و "سالواتور تراولتا" است. فرزندان دیگر خانواده، "سام تراولتا"، "جویی تراولتا"، "الن تراولتا"، "اَن تراولتا"، و "مارگارت تراولتا" هستند. جان تراولتا در "Englewood" –نیوجرسی- بزرگ شد. پدرش در آنجا صاحب یک آپاراتی بود. جان در یک کار محلی به نام "Who'll Save the Plowboy?" حضور یافت. مادرش او را در یک مدرسه درام در نیوجرسی ثبت نام کرد؛ که در آنجا خوانندگی، رقاصی و بازیگری خواند. وی تصمیم گرفت تا این سه توانایی را با هم درآمیزد و هنرپیشه کمدی موزیکال شود. در 16 سالگی بهترین کارش را در یک برنامه موزیکال تابستانی به نام "Bye Bye Birdie" انجام داد. هنگامیکه در سن 16 سالگی ترک تحصیل کرد و به نیویورک رفت،در آنجا در برنامههای تابستانی و آگهیهای تبلیغاتی مشغول به کار شدولی وقتی که دیگر در نیویورک وضع کار کساد شد به هالیوود عزیمت نمود و در نقشهای کوچکی در چند مجموعه تلویزیونی بازی کرد. در دهه 1950، نقشی در فيلم موزيكال «گريس» او را به نيويورك بازگرداند. اكران فيلم در نيويورک اولين ايفای نقش او در تئاتر را در سن 18 سالگي به همراه داشت. بعد از "Grease" وی یکی از اعضای گروه تئاتر Over Here –اینجا-شد، که خواهران اندروز نیز در آن بازی میکردند. بعد از گذشت 10 ماه در "Over Here" او تصمیم گرفت تا یک بار دیگر بازی در هالیوود را امتحان کند. هنگامی که به هالیوود بازگشت، برای گرفتن نقش در کارهای تلویزیونی بزرگ و پرطرفدار دچار مشکلاتی شد. او در "The Rookies" (سال 1972)، و "Emergency!" (سال 1972) و "Medical Center" (سال 1969) بازی کرد و نیز یک فیلم به نام , "The Devil's Rain" در سال 1975 ساخت که در نیومکزیکو فیلمبرداری شده بود. هنگامی که از نیومکزیکو به هالیوود بازگشته بود، برای تست یک مجموعه کمدی به نام "Welcome Back, Kotter" (سال 1975) فراخوانده شد. در این مجموعه وی نقش "وینی باربارینو" را بر عهده گرفت. این مجموعه در فصل زمستان در سال 1975 پخش شد.
بعد از فیلم Urban Cowboy، تراولتا در یک سری فیلم دیگر بازی کرد که کار بازیگری وی را خدشه دار کردند. از آنجمله میتوان به "Perfect"، به همراه "جیمی لی کورتیس" و "Two of a Kind" -یک کمدی رمانتیک- که در کنار "الیویا نیوتون جان" بازی کرد، اشاره داشت. در آن زمان، به او برای نقشهای اول فیلمهایی که در باکس آفیس گل کردند تعدادی پیشنهاد شد، ولی آنها را رد کرد که در آن بین ""American Gigolo و "An Officer and a Gentleman" بودند که هردو نقش هم به "ریچارد جر" رسید.
در سال 1989، تراولتا در "Look Who's Talking" ظاهر شد که 297,000,000 دلار فروش کرد، و بعد از فیلم Grease"" بهترین و موفقترین کار وی از آب درآمد. تراولتا در دو نسخه بعدی این فیلم با نامهای "Look Who's Talking Too" و Look Who's Talking Now"" نیز بازی کرد. اما اینها قبل از آن زمان بودند که در نقش "وینسنت وگا"، در فیلمی ساخته دست "کونتین تارانتینو" به نام Pulp Fiction بازی کند. فیلمی که به خاطر آن نامزد جایزه جشنواره آکادمی شد. این فیلم، وی را دوباره به لیست نفرات برتر سینما کشاند و در پیشنهادات مختل و بسیار زیادی که داشت، غرق شد.
نقشهای جالب توجهی که بعد از Pulp Fiction"" بازی کرد، شامل مامور اف بی آی در فیلم "Face/Off"، نقش یک وکیل بیچاره در "A Civil Action" و نقش یک افسر ارتشی در "The General's Daughter" بودند.
تراولتا در ""Battlefield Earth هم بازی کرد -کاری علمی تخیلی از ال. ران هابرد- که در آن رهبر گروهی بیگانه است و انسانها را در سیاره زمین، که کاملا متروک شده، به بردگی میگیرند. این محصول نظرات منفیای به خود کسب کرد و در باکس آفیس هم اصلا کاری از پیش نبرد. تراولتا، در نسخه بازسازی شده "Hairspray"، در نقش "خانوم ادنا توربلید" بازی کرد، که بعد از Grease، اولین کار موزیکال وی بود.
سبک بازیگری
از آنجا که تراولتا، سَری در تمام حرفههایی که در سینما به درد بخور هستند دارد، میتواند از عهده هر نقشی برآید. اما بیشتر کارهایش در نقشهای اکشن رقم میخورند. البته از کارهای درام نیز کم نگذاشته است.اوایل، کار خود را با کارهای کمدی شروع کرد، اما کم کم به سمت هالیوود و سبکهای اکشنش کشیده شد.
زندگی شخصی
تراولتا، در فیلمبرداری فیلم "The Boy in the Plastic Bubble"، یکی از بازیگران زن آن فیلم، به نام "دایانا هایلند"، را ملاقات کرد و با وی رابطه داشت. ولی متاسفانه در سال 1977، هایلند بر اثر سرطان سینه درگذشت.
اوسپس در سال 1991 با یک هنرپیشه به نام "کلی پرستون" ازدواج کرد. آن دو صاحب پسری بودند به نام "جت" (که در سال 2009 فوت کرد)، دختری به نام "الا بلو" که در سال 2000 متولد شد و پسری دیگر به نام "بنجامین" که در سال 2010 متولد شد.
تراولتا و همسرش مشاوره ازدواج هم میکنند.
تراولتا تصدیق خلبان خصوصی دارد و صاحب 5 هواپیما هم هست، که شامل یک بویینگ 707 است. وی بر روی این هواپیما به افتخار پسر از دست رفته اش نام، Jett Clipper Ella را نهاده است.
در طول اولین قسمت فصل پایانی "her talk show" در 13 سپتامبر 2010، "اُپرا وینفری" اعلام کرد که تمامی افرادی که در استودیو اش حضور دارند را به یک مسافرت 8 روزه به استرالیا که مخارج آن نیز پرداخت شده، خواهد برد؛ که در این سفر تراولتا خلبان هواپیما است. تراولتا به "وینفری" در تدارکات سفر، که یک سال به طول انجامید، کمک کرد.
در 24 نوامبر سال 1992، هنگامی که تراولتا داشت با هواپیمای "Gulfstream N728T" خود پرواز میکرد، هواپیما دچار نقصی در سیستم الکتریکی شد، و During the emergency landing there was a near mid-air collision with USAir Boeing 727, due to a risky decision by an air traffic controller.
از سال 1975، که در "دورانگو" –مکزیک- فیلم ""The Devil's Rain را تصویر برداری میکردند، یک کتاب به نام Dianetics به وی داده شد، او تصمیم گرفت که در مذهب ساینتولوجیست (کسی که به مشهودات اعتقاد دارد) به کارورزی بپردازد.جان دوست صمیمی رابین ویلیامز فقید بود.او برای بازی در هر نقش دستمزدی بین 15 تا 20 میلیون دلار میگیردو با165 میلیون دلاردارائی، سی و پنجمین هنرمند پولدار جهان محسوب میشود.
مرگ پسرش
در دوم ژوئن سال ،2009 پسر تراولتا و پرستون –جت- در طول تعطیلاتی که در "باهاما" داشتند درگذشت. در گواهی فوتش، گزارش شده که وی بر اثر حمله یک بیماری فوت کرده. "جت" که سابقه این نوع حملات را داشته، هنگامی که یک کودک بوده به بیماری "کاواساکی" مبتلا بوده است.
در 24 نوامبر 2009، تراولتا و پرستون تایید کردند که پسرشان اوتیسم داشته. تراولتا با ایمان و تکیه به خانوادهاش توانست از زیر بار غم مرگ پسرش رهایی یابد و در کارش نیز پیشرفت داشته باشد.
فعالیتهای اجتماعی
از فعالیتهای اجتماعی و انسانی وی -همانگونه که تمام افراد مشهور نیز همین کار را چه با هدفی برای موقعیت خود و یا بدون این اهداف انجام دادند- کمک به مردم زلزله زده هایتی بود. بعد از زلزلهی سال 2010 در هایتی، وی به افراد مشهور دیگر پیوست تا به زلزله زدگان امداد رسانی کند. تراولتا، هواپیمای بویینگ 707 خود را پر از لوازم، تجهیزات، پزشک و کشیشان داوطلب کرد و به سمت منطقه زلزله زده حرکت کرد.
فیلمها و کاراکترهای معروف
از فیلمها و همچنین نقشهای معروف تراولتا، میتوان به ""Pulp Fiction و ""Grease اشاره کرد؛ و نقشهایی که در آنها بازی کرد، به ترتیب "وینسنت وگا" و "دنیل زوکو" بودند. با توجه به زندگینامه وی، فیلم پالپ فیکشن، آینده شغلی وی را حفظ کرد. چه بسا بدون آن فیلم، ما هرگز نام جان تراولتا را نمیشنیدیم. این فیلم، نقطه عطف بازیگری تراولتا به شمار میآید.
بازی وی در Face/Off نیز ستودنی است. بازی کردن دو نقش متضاد در مقابل یکدیگر، کار آسانی نیست و هرکسی نیز از پس آن بر نمیآید.
گرفتن جایزه (دستاورد سینمائی)
درسال 2014جشنواره فیلمهای آمریکایی «دوویل» فرانسه از «جان تراولتا» با اعطای جایزه دستاورد هنری تقدیر کرد.اوکه آخرینبار برای فیلم «از پاریس با عشق» به فرانسه آمده بود، اینبار برای دریافت جایزه دستاورد هنری از جشنواره فیلمهای آمریکایی «دوویل» به فرانسه آمد.«تراولتا» پس از دریافت جایزهاش و پیش از نمایش جدیدترین فیلمش «فصل کشتار» مورد تشویق حضار در سالن قرار گرفت.«تراولتا» پس از دریافت این جایزه گفت، دستیابی به چنین موفقیتهایی رویای او بوده است و او تنها در فکر گذران زندگی از طریق بازیگری بوده است و بعدها با تشویق اطرافیان فهمید که میتواند به موفقیتهای بیشتری نیز دست یابد.
گرفتن جایزه از (کارلوویواری)
سال 2014برای جان سال خوبی بود .اوبا دریافت جایزه گوی بلورین یک عمر دستاورد هنری چهل و هشتمین دوره جشنواره فیلم کارلووی واری مورد قدردانی مسئولان برگزارکننده این جشنواره بینالمللی قرار گرفت.مسئولان جشنواره کارلووی واری علاوه بر قدردانی از جان تراولتا، جدیدترین فیلم سینمایی این بازیگر به نام «فصل کشتار» (Killing Season) را نیز نمایش دادند.
واقعیت هایی درباره جان تراولتا
1. وقتی در شانزده سالگی ترک تحصیل کرد تا روی بازیگری تمرکز کندوالدینش کم مانده بود که او را(عاق)کنند!!.
2. یک بار هواپیمایش نزدیک بود سقوط کند. در سال 1992 وقتیکه خلبانی دوره دیده هدایت یکی از هواپیماهای او را بر عهده داشت، هواپیما دچار قطع کامل برق داشت. نزدیک بود هواپیما به یک هواپیمای دیگر برخورد و سقوط کند، که در نهایت به سلامت بر زمین نشست.
3. مادر و خواهرش هم در فیلم هایش بازی کرده اند. آنها رد فیلم "Saturday Night Fever” نقش های کوچکی داشتند.
4. در سال 1976 جان تراولتا با دایانا هایلند، همبازی اش در فیلم "The Boy in the Plastic Bubble” نامزد کرد. هایلند 17 سال از او بزرگتر بود و متأسفانه در سال 1977 درگذشت.
5. او می خواست اسم دخترش را "کانتاس" بگذارد. تراولتا قصد داشت بخاطر هواپیمایی کانتاس، اسم دخترش کانتاس بگذارد، ولی همسرش، کلی پرستون، اجازه این کار را ندارد و اسم دخترشان را "اِلا" گذاشت.
6. او افسوس می خورد که پیشنهاد بازی در فیلم "شیکاگو" را رد کرد. وقتی از او می پرسیم که در مورد کدام نقش بیشتر افسوس می خورد، او به نقش "بیلی فلین" در فیلم "شیکاگو" اشاره می کند.
تحلیل رفتار غیر اخلاقی تراولتا در مراسم اسکار2015
حرکت نه چندان جالب جان تراولتا در مقابل اسکارلت جوهانسون و آدینا منزل دو هنرپیشه زن هالیوود در مراسم اسکارامسال واکنش شدید رسانه ها و منتقدین را در پی داشت .ابتدابه نظر میرسید که جان تراولتا تلاش خواهد کرد تا اشتباه بزرگ خود در مراسم اسکار سال گذشته را در برابر (آدینامنزل)به شکلی جبران کند. اما این هنرپیشه ۶۱ ساله در مراسم امسال نیز با رفتاری که برخی آن را ناپسند توصیف کرده اند، همه را به واکنش واداشت.جزیان سال گذشته اواین بود که هنگام معرفی آدینا منزل، خواننده و ترانه سرای آمریکایی،روی صحنه ظاهرا" اشتباه کرد و او را (آدله دازیم )نامید و بعد به خاطر این اشتباه، خود را به طنز گرفت و باحالتی مسخره خودش راسرزنش کردوطوری شد که همه حضار تصور کردند آن اشتباه عمدی و اصولا"برای جلب توجه بوده است.
در مراسم اسکار امسال، او نام این خواننده را درست بیان کرد اما بعد که روی صحنه در کنار یکدیگر قرار گرفتند جان تراولتا شروع کرد به نوازش کردن صورت آدینا منزل تاجایی که کاملا مشخص بود این خواننده زن از رفتار او کاملا ناراحت شده است.قبل از شروع مراسم نیز، هنگام عبور ستاره های سینما از روی فرش قرمز، جان تراولتا بیش از حد به اسکارلت جوهانسون نزدیک شد وبطور ناگهانی و غیر منتظره صورت او را بوسید، از روی عکس و فیلم های این لحظات می شود دید که اسکارلت جوهانسون آزردگی خود از این رفتار را بوضوح نشان می دهدو کم مانده است که توی گوش جان بزند .بعدا"به یکی از دوستانش گفته بود :( ملاحظه سن این پیرمرد را کرده ام وگرنه...!!)از قرار معلوم آدینا منزل و اسکارلت جوهانسون تنها کسانی نبودند که از رفتار جان تراولتا آزرده و دلخور شده اند.
روزنامه بوستون گلوب نوشت: “تراولتا نزدیک می شود و دیگران منزجر”. روزنامه ایوینینگ استاندارد نیز این رفتار او را “ناشیانه ترین و نامناسب ترین لحظه در مراسم اسکار” توصیف کرد.رابی کالینگ، منتقد فیلم روزنامه تلگراف، از این هم جلوتر رفت و نوشت: “نحوه برخورد تراولتا با جوهانسون سکسیسم (برخوردهای جنسیتی) در هالیوود را به وضوح نشان داد.”این ماجرای جنجالی بار دیگر این سئوال را مطرح می کند: تفاوت و مرز دقیق بین بغل کردن دوستانه با لمس بیش از حد و نامناسب بدن طرف مقابل در کجاست؟ و آیا در دنیای هالیوود که ظاهرا همه با هم نزدیکند و احساسات خود را با در آغوش گرفتن یکدیگر نشان می دهند، رفتار بیش از حد “خودمانی” جان تراولتا قابل توجیه است؟
تحلیل لیز بروئر، کارشناس و آموزگار رفتار و آداب در محیط های جمعی در مورد این رفتار جان جالب است .او میگوید:
در هیچ جمع و محیط عمومی این رفتار جان تراولتا جذاب، دوستانه و قابل قبول تلقی نخواهد شد.اسکار یک مراسم موقر و مودبانه است و نحوه رفتار مناسب خود را می طلبد. افرادی که روی صحنه می روند و یا در مراسم حاضر می شوند، جلوی دوربین هستند و صنعت سینما و حرفه بازیگری را نمایندگی می کنند.نمی دانم هدف او از این رفتار چه بود، آیا می خواست جلب توجه بکند؟ من نمی دانم که جان تراولتا در زندگی خصوصی چقدر با اسکارلت جوهانسون آشناست ولی چنین رفتاری جلوی دوربین و در یک مراسم عمومی کاملا ناپسند است.
نظر دانیل پست سنینگ از موسسه رفتار و آداب امیلی پست در آمریکا نیز جالب است.او گفته است: “در هر محیط کاری و حرفه ای لمس بدن دیگران به هر شکلی، همیشه مسئله ای بحث برانگیز و مهم است. نکته اصلی در یک رفتار جمعی صحیح این است که فرد و یا افراد مقابل، احساس راحتی بکنند و به همین خاطر باید به همه احترام گذاشت و برخوردی دوستانه داشت.”
او می افزاید: “از واکنش آدینا منزل می توان به خوبی دید که او از رفتار جان تراولتا ناراحت است ولی در آن لحظه نمی تواند فریاد بزند که بس کن! چون آنها روی صحنه اند. وقتی که آدینا منزل خود را از او دور می کرد جان تراولتا باید می فهمید که طرف مقابل از رفتار او ناراضی است.”“این داستان من را به یاد یک ماجرای دیگر می اندازد. جورج دبلیو بوش رییس جمهور سابق آمریکا در یکی از جلسات رسمی کشورهای گروه ۸ خواست شانه های آنگلا مرکل را ماساژ بدهد. ولی خانم مرکل با یک واکنش سریع او را پس زد.”آقای سنینگ می گوید در عرف رایج در آمریکا فاصله مناسبی که بین دو فرد باید رعایت شود حدود ۴۰ سانتی متر است. در هر لحظه و شرایطی که کسی بخواهد از این فاصله متعارف عبور کند باید بداند که چه ضوابط و ملاحظاتی در آن رابطه حاکم است.هفته گذشته جو، بایدن معاون رییس جمهور آمریکا، به خاطر انداختن دست های خود دور گردن خانم استفانی کارتر، همسر اشتون کارتر، وزیر دفاع جدید آمریکا، در مراسم معارفه او به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.دانیل پست سنینگ می گوید:”من بعید می دانم که آقای بایدن به این شکل و تا این حد به بدن یک مقام و یا کارمند مرد نزدیک شود و بخواهد در گوش او چیزی بگوید.”اصل مهم دیگر دقت در هدف شما از چنین رفتارهایی است و اینکه با این رفتار خود می خواهید چه چیزی را به دیگران برسانید.
دانیل پست سنینگ می گوید: “در مورد رفتار جان تراولتا با آدینا منزل به نظر می رسید که هدف اصلی جلب توجه این زن بود و به همین خاطر تلاش می کرد صورت این خواننده را به سمت نگاه خود برگرداند. اما در هر حالت لمس کردن صورت دیگران در یک محیط حرفه ای و کاری عمل بسیار خطایی است.”به گفته این کارشناس در ضرب المثل های محاوره ای در آمریکا برای رفتاری شبیه به جان تراولتا عبارت ویژه ای خلق شده: “کسی که نمی تواند دست هایش را برای خودش نگه دارد.”آقای سنینگ می افزاید که رفتار نامناسب و عدم رعایت عرف مودبانه نه فقط روی فرد مقابل بلکه روی تمام کسانی که شاهد این صحنه هستند تاثیر منفی خواهد گذاشت. و در مورد مراسمی مثل اسکار، که در سراسر جهان میلیونها بیننده دارد، این تاثیر بسیار گسترده و موثر است.او می گوید که فردای این ماجرا رفتار جان تراولتا روی شبکه های اجتماعی واکنش گسترده ای را برانگیخت.توصیه کلی او این است: “در مورد نحوه معارفه و سلام و علیک با دیگران در محیط کار باید به شدت دقت و احتیاط کرد؛ در غیر این صورت، فردای آن روز رفتار شما به یک موضوع مورد بحث در شبکه های اجتماعی بدل خواهد شد.”
گفتگوئی با او ...
جان تراولتااین مصاحبه رادر سال 2009 ومدتی کوتاه پس از مرگ فرزندش انجام داده است. بهانه گفتگو ،نمایش فیلم (گرفتن پلهام)است که وی در آن بازی کرده است.
__________________________________________________
* واقعا باعث خوشحالی است که پس از حادثه ای که به واسطه آن فرزندتان را از دست دادید، یک بار دیگر و آن هم با یک اکشن حادثه ای پر زد و خورد به سینماها بازگشته اید.
- بله. واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتم. پسرم جِت در سنی قرار داشت که من و مادرش برای آیندهاش نقشههای بسیاری کشیده بودیم اما در ژانویه امسال او را از دست دادیم و حالا مجبوریم با خاطرات جت زندگی کنیم.
* گویی هنوز هم آثار آن حادثه در زندگیتان وجود دارد؟
- فرزند انسان نتیجه باورهایی است که او برای زندگی در اجتماع برگزیده است یا بهتر بگویم انسان دوست دارد فرزندش به آرزوهایی که او نرسیده برسد و حال اگر بخواهی در میانه راه فرزندت را از دست دهی، واقعا دردناک است! همین حالا هم در برخی مواقع همسرم نیمه های شب از خواب میپرد و با گریه فرزند درگذشته مان را صدا میزند و من هم تنها میتوانم به وی دلداری دهم در حالی که خودم هم سرشار از دلتنگی هستم.
* دلیل اصلی مرگ جت چه بود؟
- {با حالتی متاثر} او زمانی كه تنها دو سال داشته به بیماری كاوازاكی مبتلا شد؛ کاوازاکی بیماری است كه منجر به تورم پلاگتهای خونی در كودكان میشود و سببساز آن میگردد که مبتلایان به این بیماری تا مدتها دچار حملههای عصبی شوند. در ژانویه امسال همراه با همسر و فرزندانم برای تعطیلات به باهاما رفته بودیم، که دوباره و در حالی که جت در حمام بود، یکی از آن حملههای عصبی به سراغش آمد و در نهایت درگذشت!
* اگر ناراحتتان کردم مرا ببخشید. میخواهم درباره «اشغال پلهام1 2 3» صحبت کنم. ترجیح میدهید از کارگردان شروع کنم یا درباره جایگاه شما در فیلم حرف بزنم؟
- تفاوتی نمیکند. از هر جایی که شروع کنید در نهایت به وضعیت بازی من رسیده و به بحث درباره ضعفهای بازی من خواهید پرداخت. به هر حال پس از این همه سال شما خبرنگاران را خوب شناختهام!
* بازی شما در این فیلم پر از کلیشه هایی است که پیش از این و مثلا در «داستانهای عامه پسند» از شما دیدهایم. آیا خودتان تصمیم گرفتید که کاراکتر رایدر را با الهام از زمینه های ذهنی آشنایتان محقق کنید یا این خواسته تونی اسکات کارگردان این اثر بود؟
- تیپ رایدر در این فیلم، تیپ یک تبهکار به شدت منفیباف و یا در واقع یک جانی همهفنحریف است ولی در «داستانهای عامه پسند» کاراکتر تبهکاری را ایفا کردم که تا حد امکان دلرحم هم بود. اصلیترین تفاوت رایدر با کاراکترهای مشابه، همین به ته خط رسیدن وی است. در تحقق شخصیتی انسانهای بازنده معمولا باید به گونه ای رفتار کرد که مخاطب به صراحت متوجه نشود این شخصیت در ته خط قرار دارد و به همین زودیها است که یک اقدام جنونآمیز انجام دهد بلکه میبایست آرام آرام و با تمرکز بر روی حس حرکتی صورت به هنگام ادای دیالوگها کاری کرد که مخاطب خودش رفته رفته در جریان آشفتگی ذهنی کاراکتر قرار گیرد. من هم برای بازی در قالب رایدر ضمن پایبند بودن به این روش تلاش کردم حتی نحوه نگاه کردن و خندیدن وی را نیز شیطانی جلوه دهم!
* اتفاقا همین خندیدنها یکی از عواملی هستند که موجب شدهاند رایدر به کاراکتر وینست وگا در «داستانهای عامه پسند» بسیار شبیه شود!
- حالت چشمها و یا بهتر بگویم رنگ چشمهایم طوری است که موجب شده این شباهت پیش آید. ریز نگاه کردن من در صحنههای رویایی با طرف مقابل بیشتر برآمده از همین ویژگی طبیعی است نه آنچه که شما از آن به عنوان شباهت به وینست وگا یاد کردید.
* گریم شما در این کار متفاوت از تمام کارهای قبلیتان است. آیا تغییر آرایش صورت پیشنهاد خودتان بود یا تونی اسکات از قبل برای آن برنامه داشت؟
- پس از خواندن فیلمنامه، درباره نقش به طور مفصل با اسکات صحبت کردم. یکی از چیزهایی که حین این صحبتها فهمیدم این بود که برای آشنایی زدایی از ذهن مخاطب بهتر آن است که فرم آرایش صورتم به طور کلی تغییر کند. در ابتدا من به اسکات پیشنهاد دادم که بهتر است موهایم را از ته با تیغ بتراشم تا ماهیت منفی چهرهام بیشتر خود را نشان دهد. اسکات قبول کرد اما گفت قبل از انجام هر کاری ابتدا بر روی عکست، گریم مورد نظرت را پیاده میکنیم سپس به تصمیمگیری میپردازیم. او تصویری از مرا با نرمافزار فتوشاپ باز کرده و با یک سلسله دستورات نرم ا فزاری خاص، موهای سرم را محو کرد؛ فکر میکنید نتیجه چه بود؟! به جای آن که قیافه ام ترسناک شود، خنده دارتر از قبل شده بودم و شاید مناسب ایفای نقش در یک کمدی! این شد که اسکات تصمیم گرفت از روش دیگری برای گریم استفاده کنیم.
* ... منظورتان همین گریم فعلی است!؟
- نه! گریمور کار چند اتود مختلف روی صورتم زد تا به گریم نهایی رسیدیم. مثلا یک بار موهایم را بلند کرد، یک بار ریشهایم را زیاد کرد اما در نهایت قرار بر آن شد که هم مو داشته باشم و هم ریش اما هر دوی آنها کم پشت باشند!
* یکی از مسائلی که غالب منتقدان درباره «اشغال پلهام1 2 3» بیان کردهاند، این است که این فیلم علیرغم دارا بودن صحنههای تعقیب و گریز دلچسب در نهایت فیلمی نیست که به دل بنشیند! در این باره چطور فکر میکنید؟
- منظورتان را درست نفهمیدم. گویی قصد دارید بار دیگر این فیلم را با فیلمهای دیگر من یا دنزل واشیتگتن مقایسه کنید؟!
* نه، مطمئنا چنین قصدی ندارم اما به نظر میرسد «اشغال پلهام 1 2 3» فیلمی نباشد که بتوان بیش از یک بار آن را تماشا کرد و خسته نشد؟
- {با خنده} باید هم همین طور باشد. اصولا در فیلمهای اکشن حادثهای وقتی یک بار به طور کامل فیلم را میبینی و از پایان آن آگاهی پیدا میکنی، دوباره دیدن فیلم فقط به خستگیات میانجامد. احتمالا در اینجا شما میخواهید با نام بردن از چند اثر مشهور سینمایی که طی سالها همچنان تماشای آنها لذتبخش است، نقیضی بر گفته من ارائه کنید ولی این موضوع را هیچگاه فراموش نکنید که بخش زیادی از حافظه مثبت مخاطبان سینما به کلاسیکهای قدیمی مربوط به حس نوستالژیک آنها است و نه فقط کیفیت بالای فیلم.
* براین اساس آیا امکان دارد که مثلا کسی در سال 2050 در مورد کیفیت بالای «اشغال پلهام» محصول 2009 سخن گوید؟
- از نظر تکنیکی با فیلم خوب و به روزی رو به روییم ولی اگر بخواهیم آن را با فیلمهای اکشنی که مثلا در سال 2050 ساخته میشوند مقایسه کنیم، مطمئنا باید دستهایمان را بالا ببریم اما از حیث روش داستانگویی وفادارانه به منبع اقتباس و همچنین از لحاظ بازیگری میتوانیم حدسهایی درباره ماندگاری فیلم بزنیم.
* دنزل واشنگتن بازیگر نقش مقابلت یک بازیگر حرفهای و شناخته شده است و احتمالا همکاری با او برایت لذتبخش بوده است!
- واقعا این یک مزیت است که یک بازیگر درجه یک را به عنوان همبازیات داشته باشی آن هم کسی مثل دنزل واشنگتن که هم خوشبرخورد است و هم توجهش به بازی بازیگر کناریاش کمتر از توجه به بازی خودش نیست!
* ... آیا این توجه به صورت کلامی هم منعکس میشد؟ یعنی پیش آمد که واشنگتن پیشنهادات خاصی را هم به شما ارائه دهد؟
- واشنگتن نه تنها نکاتی که به ذهنش میرسید را بدون تعارف با من در میان میگذاشت بلکه معمولا درباره زیر و بم نقش خودش هم با من گفتگو میکرد تا هم مرا نسبت به واکنشهای کاراکتر مقابلم آگاه کند و هم خودش راحتتر بتواند ایفای نقش کند.
فهرست فیلمهای تراولتا
- سطح دهم (۱۹۷۵)
- باران شیطان (۱۹۷۵)
- کری (۱۹۷۶)
- پسری در حباب پلاستیکی (۱۹۷۶)
- تب شب یکشنبه (۱۹۷۷)
- گریس (۱۹۷۸)
- لحظه به لحظه (۱۹۷۸)
- گاوچران شهری (۱۹۸۰)
- بههم ریختن (۱۹۸۱)
- زنده ماندن (۱۹۸۳)
- دو مدل از یک نوع (۱۹۸۳)
- عالی (۱۹۸۵)
- زیرزمینها (۱۹۸۷)
- متخصص (۱۹۸۹)
- ببین کی داره حرف میزنه (۱۹۸۹)
- ببین دیگه کی داره حرف میزنه (۱۹۹۰)
- زنجیرهای طلا (۱۹۹۱)
- چشمان یک فرشته (۱۹۹۱)
- فریاد (۱۹۹۱)
- ببین کی حرف میزنه (۱۹۹۳)
- پالپ فیکشن (۱۹۹۴)
- مسئولیت سفیدپوست (۱۹۹۵)
- گت شرتی (۱۹۹۶)
- پیکانهای شکسته (۱۹۹۶)
- حادثه (۱۹۹۶)
- مایکل (۱۹۹۶)
- تغییر چهره (۱۹۹۷)
- شهر دیوانه (۱۹۹۷)
- خیلی دوست داشتنیه (۱۹۹۷)
- رنگهای بنیادین (۱۹۹۸)
- خط باریک قرمز (۱۹۹۸)
- فعالیت مدنی (۱۹۹۸)
- دوست ما، مارتین (۱۹۹۹)
- دختر ژنرال (۱۹۹۹)
- با هالیوود خوش آمدی (۲۰۰۰)
- میدان نبرد زمین (۲۰۰۰)
- اعداد شانس (۲۰۰۰)
- ارهماهی (۲۰۰۱)
- اختلاف داخلی (۲۰۰۱)
- آستین پاورز: در عضو طلایی (۲۰۰۲)
- بیس (۲۰۰۳)
- مجازاتگر (۲۰۰۴)
- شعری عاشقانه برای بابی لانگ (۲۰۰۴)
- نردبان ۴۹ (۲۰۰۴)
- باحال باش (۲۰۰۵)
- راه رفتن روی ماه (۲۰۰۵)
- قلبهای تنها (۲۰۰۶)
- گرازهای وحشی (۲۰۰۷)
- اسپریمو (۲۰۰۷)
- تیزپا (۲۰۰۸)
- گرفتن پلهام ۱۲۳ (۲۰۰۹)
- سگهای پیر (۲۰۰۹)
- از پاریس با عشق (۲۰۱۰)
- وحشی (۲۰۱۲)
- فصل کشتن (۲۰۱۳)
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای فیلم "Saturday Night Fever" در سال 1978.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره Golden Globe برای ""Saturday Night Fever در سال 1978.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سال، از جشنواره Golden Apple در سال 1978.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره Golden Globe برای Grease"" در سال 1979.
برنده جایزه مرد سال، از Hasty Pudding Theatricals در سال 1981.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد، از جشنواره Razzie برای Staying Alive"" و ""Two of a Kind" در سال 1984.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد، از جشنواره Razzie برای "Perfect" در سال 1986.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد دهه، از جشنواره Razzie برای ""The Experts ، "Perfect" ، "Staying Alive" و Two of a Kind"" در سال 1990.
نامزد جایزه بدترین بازیگر نقش مکمل مرد، از جشنواره Razzie برای ""Shout در سال 1992.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره فیلم استکهولم برای "Pulp Fiction" در سال 1994.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره LAFCA برای "Pulp Fiction" در سال 1994.
نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، برای Pulp Fiction"" در سال 1995.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره فیلم BAFTA برای Pulp Fiction"" در سال 1995.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره CFCA برای "Pulp Fiction" در سال 1995.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد خارجی، از جشنواره David di Donatello برای "Pulp Fiction" در سال 1995.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره Golden Globe برای "Pulp Fiction" در سال 1995.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سال، از جشنواره ALFS برای Pulp Fiction"" در سال 1995.
برنده جایزه بهترین رقص، از جشنواره فیلم MTV برای Pulp Fiction""، به همراه Uma Thurman، در سال .1995
نامزد جایزه بهترین اجرای بازیگر مرد، از جشنواره فیلم MTV برای "Pulp Fiction" در سال 1995.
نامزد جایزه بهترین اجرای بازیگر نقش اول مرد، از جشنواره Screen Actors Guild برای "Pulp Fiction" در سال 1995.
برنده جایزه بامزه ترین اجرای بازیگر نقش اول مرد، از جشنواره American Comedy برای ""Get Shorty در سال 1996.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره SEFCA برای ""Get Shorty در سال 1996.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سال، از جشنواره ShoWest در سال 1996.
نامزد جایزه بهترین مبارزه، از جشنواره فیلم MTV برای "Broken Arrow" در سال 1996.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره Golden Globe برای "Get Shorty" در سال 1996.
برنده جایزه محبوبترین بازیگر مرد فیلمهای درام، از جشنواره Blockbuster Entertainment برای "Phenomenon" در سال 1997.
نامزد جایزه بهترین اجرای بازیگر مرد، از جشنواره فیلم MTV برای "Phenomenon" در سال 1997.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره ساترن برای "Face/Off" در سال 1998.
نامزد جایزه محبوبترین بازیگر مرد فیلمهای اکشن، از جشنواره Blockbuster Entertainment برای "Face/Off" در سال 1998.
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد سال، از جشنواره Golden Apple در سال 1998.
نامزد جایزه محبوبترین بازیگر مرد، از جشنواره Blockbuster Entertainment برای "A Civil Action" در سال 1999.
نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد، از جشنواره Golden Globe برای ""Primary Colors در سال 1999.
نامزد جایزه محبوبترین بازیگر مرد، از جشنواره Blockbuster Entertainment برای "The General's Daughter" در سال 2000.
برنده جایزه بدترین بازیگر مرد، از جشنواره Razzie برای ""Battlefield Earth: A Saga of the Year 3000 و Lucky Numbers"" در سال 2001.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد، از جشنواره Razzie برای Domestic Disturbance" و "Swordfish در سال 2002.
نامزد جایزه فرد موثر در سینمای هفته، از جشنواره TV Land برای "The Boy in the Plastic Bubble" در سال 2006.
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، از جشنواره فیلم هالیوود در سال 2007.
برنده جایزه بهترین اجرای دسته جمعی سال، از جشنواره فیلم هالیوود برای "Hairspray" به همراه Nikki Blonsky، Michelle Pfeiffer، Queen Latifah، Christopher Walken، Amanda Bynes، James Marsden، Brittany Snow، Zac Efron، Elijah Kelley و Allison Janney، در سال 2007.
نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، از جشنواره Golden Globe Hairspray در سال 2008.
نامزد جایزه بهترین ترانه، از جشنواره Critic's Choice برای ""Bolt (نام ترانه "I Thought I Lost You" )، به همراه Miley Cyrus و Jeffrey Steele، در سال 2009.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد، از جشنواره Razzie برای Old Dogs"" در سال 2010.
نامزد جایزه بدترین بازیگر مرد دهه، از جشنواره Razzie برای "Battlefield Earth: A Saga of the Year 3000"، Domestic Disturbance""، Lucky Numbers""، "Old Dogs" و Swordfish"" در سال 2010.